به عبارت خیلی کوتاه، «Goat Sim» بازی سختی نیست. اولین مورد نبود، این یکی نیست، و به نظر میرسد که هرگز هدف فرنچایز آزمایش مهارت نبوده است. تلاشهای پرفورمنس نیازی به پرس و جو ندارند، اما فکر میکنم مزخرف بودن مکانیک و طراحی این بازی باعث میشود بازیکنان معمولی در دوخت باقی بمانند. من هرگز کسی نبودم که در یک بازی ویدیویی رگ خونی بزنم – حتی استرسزاترین سناریوها چیزی بیشتر از یک “اووووووووووووووووووووووووووهی، بیا” با حجم معمولی را برانگیختهاند – چالشهایی که بسیار آزادانه تعریف شدهاند. “Goat Sim” ملایم و سرگرم کننده بود. ترتیب گیم پلی شما به شدت محیط آن چالش ها را تغییر می دهد، و شما هرگز نمی دانید که در تکمیل یک تلاش قبل از دیگری پشیمانی وجود دارد تا زمانی که خیلی دیر شده باشد.
برای مثال، یکی از ماموریتها در جزیره به شما وظیفه میدهد که دستهای از جعبههای متحرک صورتی رنگ اطراف را جمع آوری کرده و به گاراژ برگردانید. به نظر آسان و خسته کننده به نظر می رسد، اما اگر در ابتدا به مرحله ای از اجرای بالرین ها برخورد کنید، تلاش شما در آنجا باعث می شود که رقصنده ها را با سر به پهلو بکوبید و به آنها کمک کنید تا سریعتر بچرخند.
چه چیزی می تواند اشتباه باشد؟ من ابتدا جست و جوی بالرین را تکمیل کردم – و آن بالرین های فقیر و نامطمئن در یک پیروت گردباد کوبیده شدند. آن گردباد روی نقشه باقی میماند و هر بار که از نزدیکی خانه عبور میکند، تعدادی جعبه در هوا پرتاب میشود و در اطراف نقشه میپاشند.

و، بله، اگر بز شما خیلی نزدیک شود، به آسمان نیز پرتاب خواهد شد، همانطور که قربانی بلایای طبیعی من که در یک مارپیچ مرگ در اینجا قفل شده است می تواند تأیید کند.
اگر “Goat Simulator 3” را ساعت ها در یک زمان بازی کنید، ممکن است بازی کمی بی هدف به نظر برسد. جستوجوها و هدف کلی دستیابی به “نظم بز جدید” وجود دارد، اما من جاذبه شدیدی برای روایت اصلی احساس نکردم، و فقط چند ده بار طول کشید تا بانوی پیری که مرا منفجر میکند، روشنایی روز را از بین ببرم. با بازوکای او که از آن حوصله سر برود. اما این سطح از عجیب و غریب احمقانه در دوزهای کوچک به طرز لذت بخشی سرگرم کننده است. به همین دلیل است که این بازی گزینه ای عالی برای داشتن زمانی است که از سایر عناوین سخت تر احساس خستگی می کنید.